5/5 - (1 امتیاز)

دنیای جستجو به‌سرعت در حال تغییره. جواب‌های بدون کلیک (Zero-click answers)، محتوای تولیدشده با هوش مصنوعی (AI Content) و سوالاتی که دیگه نیازی به جستجو ندارن، استراتژی‌های قدیمی رو به چالش کشیدن. حالا وقتشه که نگاه‌مون رو به تخصص سئو به‌روزرسانی کنیم و رویکردمون رو برای آینده آماده کنیم.

بازی قدیمی سئو تموم شده

بازاریابی محتوایی همه‌جا هست

ما تحقیق کلمه کلیدی انجام می‌دیم، بازارها رو تحلیل می‌کنیم و صفحات فرود و بلاگ‌پست منتشر می‌کنیم.

هدف چیه؟ جذب کلیک، تبدیل کاربر به مشتری و بالا رفتن تو رتبه‌های نتایج جستجو.

اما اگه یه روزی این روش‌ها دیگه جواب نده چی؟

الان اینترنت پر شده از محتوای تکراری و تولیدشده با هوش مصنوعی. جستجو داره به یه تجربه پیوسته و بدون کلمات کلیدی تبدیل می‌شه، جایی که پاسخ‌ها از قبل آماده‌ان. موتورهای جستجو دیگه لازم نمی‌دونن سایت شما رو بخزن یا رتبه‌بندی کنن تا به کاربر جواب بدن. در واقع، خیلی وقت‌ها ترجیح می‌دن این کار رو نکنن.

توی این فضاهایی که سوالات از قبل حل شدن (Solved Query Spaces)، محتوا تبدیل به یه کالای عمومی می‌شه. دیگه تاکتیک‌های قدیمی مثل قبل جواب نمی‌ده.

اگه می‌خوایم مخاطب رو به‌درستی هدف بگیریم و روی تصمیماتش اثر بذاریم، باید نگاهمون رو تغییر بدیم. دیگه نباید فقط به محتوا به‌عنوان ابزاری برای دیده‌شدن نگاه کنیم، بلکه باید ازش برای حل واقعی مشکلات کاربران استفاده کنیم. اینجاست که تخصص سئو واقعی خودش رو نشون می‌ده.

فردا همه‌چیز عوض می‌شه

من بیشتر زمانم رو درگیر بررسی سایت‌ها هستم. کدهاشون، ساختارشون، سرعتشون، دسترسی‌پذیری (Accessibility) و کارایی‌شون رو زیر و رو می‌کنم. دنبال ایراد می‌گردم. جاوااسکریپت‌های کند، کدهای اضافی، لینک‌های خراب و افزونه‌های مشکل‌دار رو پیدا می‌کنم.

سایت‌هایی رو می‌بینم که روی سرورهای ضعیف میزبانی می‌شن و توسط برنامه‌نویس‌هایی ساخته شدن که نه به ایندکس شدن (Indexability) فکر کردن، نه به قابلیت کشف شدن (Discoverability) و نه به سرعت سایت.

این‌ها همه مشکل هستن. و وقتی برطرف بشن، سایت سریع‌تر و تمیزتر می‌شه و بهتر ایندکس می‌شه. ولی واقعیت اینه که این‌ها بزرگ‌ترین مشکلاتی نیستن که کسب‌و‌کارها باهاش درگیرن.

مشکلات اصلی، ریشه‌ای‌تر و ساختاری‌تر هستن. حتی می‌شه گفت وجودی‌ان.

خیلی از کسب‌و‌کارها بدون فکر دارن ادامه می‌دن. یه چیزی مثل «استراتژی» دارن، ولی بیشتر شبیه یه عادت تکراریه: انتخاب یه کانال، خرج یه بودجه، جذب یه‌مقدار ترافیک، بهینه‌سازی نرخ تبدیل و بعدش دنبال کردن کسایی که سایت رو ترک کردن. همین و بس.

این روند معمولی و نه‌چندان خلاقانه، برای یه دهه جواب داده. چون سطح رقابت پایین بود، ابزارها ساده بودن، و رقبا هم تنبل بودن.

اما اون دوران داره تموم می‌شه.

من یه طوفان رو افق می‌بینم. فردا، همه‌چی عوض می‌شه.

زیر پای ما، اینترنت داره تغییر می‌کنه. پلتفرم‌ها در حال تحول‌ان، قوانین جدید شدن، و خیلی از کسب‌و‌کارها هنوز دارن تو خواب راه می‌رن. اگه همین‌طوری ادامه بدیم و فقط کارهای همیشگی رو تکرار کنیم، مطمئن باش کسب‌و‌کارمون از بین می‌ره.

احتمالا محتوای تو هم بی‌کیفیت و بی‌ارزشه

تقریباً همه دارن یه جوری بازاریابی محتوایی (Content Marketing) انجام می‌دن، حتی اگه خودشون این اسم رو روش نذارن. سایت، صفحات فرود، توضیحات محصول، بلاگ، بخش پشتیبانی، خبر رسمی، مقاله – همه‌ش محتواست. این همون چیزیه که باهاش محصولاتمون رو توضیح می‌دیم، داستان برندمون رو می‌گیم و می‌خوایم روی تصمیم‌های مخاطب اثر بذاریم.

در تئوری، محتوا باید عامل تمایز تو باشه. تو دنیایی که همه‌چیز داره شبیه هم می‌شه و دیگه قیمت، در دسترس بودن و راحتی مزیت رقابتی به‌حساب نمیان، این «محتوا» و «صدای برند» توئه که باید فرق بین تو و بقیه رو نشون بده.

اما در عمل، با یه عالمه محتوای بی‌ارزش و آشغال طرفیم.

بیشتر محتواها فقط برای سئو (SEO) ساخته می‌شن. تیم سئو صاحبشونه، با معیار رتبه تو نتایج سنجیده می‌شن و برای الگوریتم نوشته می‌شن، نه برای انسان‌ها. و همین باعث می‌شه نه چیزی یاد بدن، نه کسی رو قانع کنن و نه اعتماد ایجاد کنن. فقط تیک بعضی از چک‌لیست‌ها رو می‌زنن و تمام.

بدتر از اون، این محتواها به برند آسیب می‌زنن.

یه نگاه بنداز به بلاگ‌پست‌های معمولی روی سایت‌های معمولی. هر دندون‌پزشکی یه مقاله داره با عنوانی مثل «۸ فایده عالی سفید کردن دندان»، که اسم برند توش ۹ بار تکرار شده ولی هیچ‌کدوم از دلایلش چیزی به دردبخور نمی‌گن. هر مکانیکی هم یه صفحه با عنوان «فیلتر هوای خودرو چیست؟» داره که ۱۶ بار این اصطلاح رو تکرار کرده، پر از پاپ‌آپ‌های مزاحم، ولی یه توضیح درست و حسابی درباره کارکرد فیلتر نمی‌ده.

این محتوا برای کیه؟ چه مشکلی رو حل می‌کنه؟ چه کسی می‌خوندش و با بقیه به اشتراک می‌ذاره؟ اگه فردا این صفحه حذف بشه، کسی دلتنگش می‌شه؟

آره، تو تقویم محتوایی ساختی، کلمات کلیدی رو انتخاب کردی، پست‌ها رو منتشر کردی، و افزونه سئوت اون چراغ سبز لعنتی رو نشونت داد. اما واقعاً ارزش جدیدی خلق کردی؟ این صفحات واقعاً مفیدن؟ جوابش با قطعیت تقریبا “نه” هست.

بیشتر بلاگ‌های شرکتی تبدیل شدن به یه زباله‌دونی. هرچی که به صفحه اصلی یا صفحات خدمات نمی‌خوره، می‌ریزن اونجا. یه مخلوط درهم از اخبار قدیمی، مطالعات موردی بی‌رمق، محتوای پرکننده برای سئو و چیزهایی با برچسب «رهبری فکری» که بیشتر نمایشیه تا واقعیت.

در واقع، بیشتر این نوع محتوا فقط تبلیغ مستقیم خودته. داری درباره خودت حرف می‌زنی، به نفع خودت، برای مخاطبی که اصلاً براش مهم نیست.

اگه محتوا قراره بخش اصلی سایت باشه – اون چیزی که ارزش ایجاد می‌کنه، معنی داره، و دلیل وجود سایت محسوب می‌شه – پس چرا باهاش مثل ته‌مونده غذا رفتار می‌کنیم؟

این فرآیند تنبله و از پایه مشکل داره

فرآیند تولید محتوا تو بیشتر تیم‌ها اینجوریه:

یه نفر یه گزارش کلمات کلیدی (Keyword Report) درمیاره. کلماتی رو که حجم جستجوی بالا و رقابت پایینی دارن، فیلتر می‌کنه و تو یه فایل اکسل می‌ریزه. بعدش شروع می‌کنن محتوا تولید کردن بر اساس همین کلمات، به این امید که چند پله تو گوگل بالا برن و یه مقدار ترافیک ارزون بگیرن.

اما مشکل اینجاست که همه دارن همین کارو می‌کنن. با همون داده‌ها. با همون ابزارها. روی همون کلمات کلیدی.

تو فقط در حال رقابت نیستی، بلکه داری کپی می‌کنی.

تازه اون داده‌هایی هم که استفاده می‌کنی، دقیق نیستن. حجم جستجو (Keyword Volume) تقریبیه، کلی‌شده‌ست و خیلی وقت‌ها هم متناقضه. قیمت هر کلیک (Cost-per-click) معمولاً به نفع کلمات کلیدی پررقابت و با نیت خرید بالا تنظیم می‌شه. نتیجه‌ش اینه که همه دنبال کلمات پایین قیف فروش (Bottom of the Funnel) می‌رن و مراحل اولیه سفر مشتری – جایی که مردم دارن تحقیق و مقایسه می‌کنن – رو کامل نادیده می‌گیرن. در حالی که اتفاقاً اون‌جاها محتوا می‌تونه بیشترین کمک رو بکنه.

بعد این کار می‌رسه دست یکی دیگه. شاید کارآموز. شاید یه فریلنسر. شاید یه آژانس. شاید حتی هوش مصنوعی (AI). هرکی که داره محتوا رو می‌نویسه، احتمال زیاد نه محصول رو می‌شناسه، نه مشکل رو می‌فهمه، نه مخاطب رو درک می‌کنه.

اون چند نفری هم که این اطلاعات رو دارن؟ یا خیلی گرفتار‌ن، یا خیلی محافظه‌کارن، یا بلد نیستن درست بنویسن. برای همین نقشی تو تولید ندارن. کسی که بینش واقعی داره، خروجی رو بررسی نمی‌کنه. کسی که تجربه داره، تو شکل‌گیری روایت دخیل نیست.

دانش تو تیم‌هایی قفل شده که تولید نمی‌کنن، و تولید دست آدم‌هاییه که اون دانش رو ندارن.

نتیجه؟ یه مشت محتوای کلیشه‌ای و بی‌روح. توصیه‌های مبهم. خلاصه‌هایی که فقط بازنویسی چیزهاییه که قبلاً هم بوده. محتواهایی که فقط چک‌باکس‌هارو پر می‌کنن، بدون اینکه چیزی جدید، جذاب یا مفید بگن.

و حتی اگه رتبه بگیرن؟ باز هم فایده‌ای ندارن. نه نرخ تبدیل رو بالا می‌برن، نه اعتماد می‌سازن، نه سوالی رو جواب می‌دن و نه باعث تصمیم‌گیری می‌شن. هیچ‌کس رو تکون نمی‌دن.

فقط یه مشت کلمه‌ان که کنار هم چیده شدن. مثل سوپ واژه.

این نه بازاریابیه، نه حتی سئو. این فقط یه کار بیهوده‌ست که داریم برای دل خودمون انجامش می‌دیم.

جستجوهایی که نیاز به کلیک ندارن و آینده‌ای بدون کلیک

کم‌کم وقتی کاربرها چیزی رو توی گوگل جستجو می‌کنن، دیگه لازم نیست روی هیچ لینکی کلیک کنن. چون گوگل همون لحظه جواب رو نشون میده؛ خلاصه‌شده، ترکیب‌شده، و گاهی حتی ساخته‌شده با هوش مصنوعی.

ما به این‌ها می‌گیم «جستجوهای بدون کلیک» یا Zero-click searches. ولی این فقط ظاهر ماجراست.

واقعیت اینه که گوگل دیگه فقط خلاصه نشون نمی‌ده؛ بلکه خودش محتوا تولید می‌کنه — با استفاده از تمام اطلاعاتی که از قبل از سایت‌ها گرفته، رتبه‌بندی کرده و یاد گرفته. گوگل با هوش مصنوعی شکل سؤال رو درک می‌کنه، داده‌های موجود رو تحلیل می‌کنه و خروجی‌ای می‌ده که دیگه نیازی به رفتن به سایت شما نیست.

اینجا یه اصطلاح جدید وارد می‌شه: فضاهای جستجوی حل‌شده (Solved Query Spaces).

یعنی گوگل درباره یه موضوع اون‌قدر اطلاعات داره که می‌تونه به بیشتر سوال‌ها جواب بده — اونم بدون نیاز به ارجاع کاربر به سایت دیگه. انگار اون فضا برای گوگل «حل‌شده» است. سوال‌ها تکراری‌ان، جواب‌ها مشخصه، چیز جدیدی هم قرار نیست کشف بشه.

و حجم این فضاها داره بیشتر می‌شه.

گوگل دید خیلی وسیع‌تری از صنعت شما داره. میلیاردها صفحه رو می‌بینه، لحظه‌ای آپدیت می‌شه، و اطلاعات رو از کل وب جمع‌آوری می‌کنه. دقیق‌تر از هر تیم محتوایی می‌فهمه کاربرها چی می‌پرسن، چطور سوال‌ها تغییر می‌کنن، و چه محتوایی بهتر جواب می‌ده.

و شما نمی‌تونید از این مقیاس جلو بزنید. نمی‌تونید با یه لیست دیگه یا مقاله دیگه ازش پیشی بگیرید.

مثال بزنیم: دستور غذا، تعریف اصطلاحات، آموزش‌های ساده یا مقایسه محصولاتی که فرق زیادی ندارن — اینا موضوعاتی‌ان که دیگه نوآوری خاصی توش نیست. گوگل اینا رو خورده، هضم کرده و حالا خودش می‌تونه جای شما جواب بده.

حتی برای چیزهایی که وجود ندارن! اگه بنویسید «دستور پخت ماکارونی با بلوبری و ماهی سالمون و سس بادوم‌زمینی»، گوگل احتمالاً خودش یه نسخه از این غذا رو خلق می‌کنه — چون به‌قدری دستور مشابه خونده که می‌تونه یه مدل جدید بسازه.

این فقط جالبه نیست، یه زنگ خطره.

چون اگه سایت شما فقط اطلاعات تکراری منتشر کنه — اگه فقط محتوا رو جمع‌آوری یا خلاصه‌سازی کنه — دیگه دلیلی برای حضور شما نیست. گوگل خودش بهترش رو می‌سازه.

و این فقط تهدیدی برای رتبه شما نیست، تهدید برای کل اکوسیستم محتواست.

وقتی شما محتوای بی‌کیفیت تولید می‌کنید — مقاله‌های بی‌روح، لیست‌های آبکی، یا آموزش‌های سطحی با کمک هوش مصنوعی — دارید به سیستم آسیب می‌زنید. باعث می‌شید کیفیت سرچ پایین بیاد، باعث می‌شید AI نتونه درست یاد بگیره، باعث می‌شید محتوای واقعی توی سیل محتواهای تکراری گم بشه.

ما دیگه فقط برای دیده شدن رقابت نمی‌کنیم. داریم توی نابودی پلتفرم‌هایی که بهشون وابسته‌ایم هم نقش بازی می‌کنیم.

اگه محتوای شما ارزش جدید نمی‌سازه — اگه اطلاعات تازه، بینش واقعی یا تخصص نداشته باشه — فقط دارید به «سوپ محتوای تکراری» اضافه می‌کنید. و بالا اومدن توی این سوپ، هر روز سخت‌تر می‌شه.

به جای شکار کلیک، واقعاً مشکل حل کن

خب، پس حالا باید چیکار کنیم؟

باید دنبال ترافیک نباشید. دنبال رتبه گرفتن نباشید. نباید فقط روی انتهای قیف فروش تمرکز کنید.

باید برگردید به اول مسیر.

برید سراغ آدم‌های واقعی. ببینید واقعاً چی گیجشون می‌کنه، چه چیزهایی اذیتشون می‌کنه، و دوست داشتن چه چیزهایی رو زودتر می‌دونستن. اون سؤال‌های نصفه‌نیمه، دغدغه‌های پنهان، نیازهای نادیده‌گرفته‌شده — اینا جاهایی هستن که محتوای ارزشمند ازش درمیاد.

و بعد محتوایی بسازید که کمک کنه. نه محتوایی که فقط بفروشه.

رتبه گرفتن هدف نیست — نتیجه‌ی یه کار درست و حسابی‌ه. وقتی آموزش بدید، وقتی توضیح بدید، وقتی همراهی کنید، وقتی راهنما باشید — اون وقت رتبه می‌گیرید.

اونجاست که اعتماد می‌سازید. ترجیح برند ایجاد می‌کنید. و توی ذهن کاربرها می‌مونید تا وقتی که آماده خرید بشن، شما اولین انتخابشون باشید.

یه مزیت پنهان هم داره.

وقتی زودتر وارد مسیر می‌شید، فقط اعتماد نمی‌سازید؛ بلکه اون اعتماد رو حفظ می‌کنید. احتمال اینکه کاربر سراغ سایت دیگه بره کمتر می‌شه. کمتر وارد مقایسه با رقبا می‌شه. دوباره دنبال چیزی نمی‌گرده. چون شما همون کسی بودید که از اول باهاش بودید.

و این خیلی قدرتمنده.

به‌جای آخرین کلیک، اولین کلیک باش

توی دنیای سئو، یه جمله معروف هست: «آخرین کلیک باش». یعنی صفحه‌ای باش که کاربر باهاش قانع می‌شه و دیگه لازم نیست دنبال چیزی بگرده.

ولی این فرض می‌گیره که کاربر از قبل همه چیزو می‌دونه و فقط دنبال تصمیم نهاییه.

درحالی‌که بیشتر سفرهای کاربران این‌جوری نیستن. پیچیده‌ن. چند روز طول می‌کشن. توی چند دستگاه مختلف انجام می‌شن. و توی این مسیر، بیشتر تجربه‌هایی که کاربر می‌بینه افتضاحه — چون همه فقط دنبال تبدیل نهایی هستن. همه می‌خوان آخرین کلیک باشن و کل مسیر قبلش رو نادیده می‌گیرن.

در عوض، اولین کلیک باش.

منتظر نمون تا کاربر آماده خرید بشه. از قبل کنارش باش — وقتی سردرگمه، وقتی نمی‌دونه چی سرچ کنه، وقتی تازه داره موضوع رو می‌فهمه.

اون لحظه‌ها همون وقتیه که بیشتر از همیشه بهت نیاز داره.

و اینجا یه تغییر نگرش مهم هم هست:

دیگه فقط «مشتری‌محور» نباش.

چون مشتری فقط یه قسمت کوچیک از کل مخاطبه. نتیجه‌ی نهایی مسیره. ولی برای رسیدن به مشتری، باید اول برای مخاطب‌ها ارزش بسازی.

یعنی محتوایی تولید کن برای کنجکاوها، کسایی که تازه با مشکل آشنا شدن، ولی هنوز دنبال راه‌حل نیستن. محتوایی که واقعاً جالب باشه، مفید باشه، قابل اشتراک‌گذاری باشه.

این‌جوریه که می‌تونی نظر گوگل رو جلب کنی — یا هر فیلتر هوشمند دیگه‌ای — که محتوای تو رو ارزشمند بدونه. و به‌مرور تبدیل بشی به مرجع.

همین کار باعث می‌شه بهت لینک بدن. ازت نقل‌قول کنن. تو ذهن بمونی.

وقتی برای مخاطب‌ها — بدون چشم‌داشت فروش — به‌صورت مداوم و سخاوتمندانه محتوا تولید کنی، اون موقع حق داری برای مشتری هم دیده بشی.

تبدیل شدن به یک ناشر واقعی

اگه واقعاً می‌خوای به مخاطبت خدمت کنی – نه فقط به مشتری‌هات – باید دست از فکر کردن به سبک بازاریاب‌ها برداری و مثل یه ناشر فکر کنی.

سال‌هاست که توی دنیای بازاریابی این جمله رو زیاد می‌شنویم: «مثل یه ناشر عمل کن». ولی واقعیت اینه که بیشتر برندها فقط یه وبلاگ ساختن، یه نفر برای تولید محتوا آوردن، چند تا پست منتشر کردن و نهایتاً چند تا چک‌لیست سئو رو هم تیک زدن… اما واقعاً ناشر نشدن.

ناشر بودن یعنی یه مدل ذهنی متفاوت داشتن. یعنی نگاه تحریریه‌ای به محتوا داشتن. یعنی مثل یه مجله یا اتاق خبر فکر کردن. از خودت بپرسی:

  • مخاطب واقعاً به چی نیاز داره؟

  • چی گفته نشده؟

  • چه چیزی در حال حاضر ارزشمنده؟ چه چیزی ممکنه جنجالی یا تفکربرانگیز باشه؟

ناشر بودن یعنی محتواهایی تولید کنی که وجود ندارن. چیزایی که یه مدل هوش مصنوعی نمی‌تونه فقط با ترکیب چند تا منبع، تولیدشون کنه. محتوایی که زاویه دید، سلیقه و تجربه انسانی توش دیده بشه.

یه ناشر واقعی دنبال تحقیق اصیله، منابع می‌ده، با کارشناس‌ها مصاحبه می‌کنه، اسم نویسنده رو می‌ذاره، و قبل از انتشار، ایده‌هاش رو اعتبارسنجی می‌کنه.

اون فقط خلاصه‌سازی محتواهای دیگه رو انجام نمی‌ده؛ اون خودش ورودی (input) تولید می‌کنه، نه خلاصه یا بازنویسی از مطالب قبلی.

اونا ویرایشگر دارن، استاندارد دارن، چرخه بازبینی دارن. براشون لحن، ساختار و شفافیت مهمه.

و مهم‌تر از همه: اونا می‌دونن محتوا فقط برای جذب مخاطب نیست، برای شکل دادن به روایت توی اون حوزه‌ست. چون می‌خوان تاثیرگذار باشن، نه فقط قابل پیدا شدن.

تو دنیایی که هوش مصنوعی می‌تونه تو چند ثانیه یه مقاله‌ بنویسه، تو باید چیزی بگی که فقط خودت می‌تونی بگی. تجربه، بینش، اشتباهات، تحلیل‌ها، و حرف‌هایی که فقط تو از دل میدون آوردی، می‌شن مزیت رقابتی‌ت.

اگه محتوای تو صدا، چهره یا دیدگاه نداره، احتمالاً اصلاً محتوا نیست… یه نویز تکراریه.

و وقتی بالاخره شروع به تولید محتوای درست کردی، باید فکر کنی این محتوا کجا باید زندگی کنه.

فقط به گوگل فکر نکن؛ همه جا باید حاضر باشی

سئو دیگه فقط گوگل نیست. آدم‌ها الان توی تیک‌تاک، ردیت، یوتیوب، آمازون، لینکدین و حتی توی دیسکورد دنبال جواب می‌گردن.

هرکدوم از این پلتفرم‌ها یه جور موتور جستجو هستن. کاربرا توی هرکدوم دنبال چیزای خاصی هستن:

  • ردیت برای نظرات واقعی و بی‌پرده‌ست.

  • یوتیوب برای آموزش و راهنمای تصویریه.

  • تیک‌تاک برای آموزش‌های سریع و کاربردیه.

  • آمازون برای بررسی کالاها و مقایسه قیمته.

پس اگه فقط داری برای گوگل محتوا می‌نویسی، بخش زیادی از مخاطب رو از دست دادی. چون اونجا نیستی که اونا هستن.

محتوای تو باید مخصوص همون فضا ساخته بشه. مثلاً:

  • ویدیوهای کوتاه

  • پاسخ در کامنت‌ها

  • پست توی فروم‌ها

  • راهنماهای عملی و بصری

و جالب‌تر اینکه وقتی این کارو خوب انجام بدی، گوگل هم اون محتواها رو توی نتایج نشون می‌ده: ویدیوهای یوتیوب، پست‌های ردیت، تیک‌تاک، و غیره.

پس در واقع داری حضور دیجیتال خودتو تو کل اکوسیستم تقویت می‌کنی، نه فقط تو یه موتور جستجو.

جمع‌بندی

اگه هنوز داری محتواهایی می‌نویسی که حذف شدن‌شون هیچ فرقی نمی‌کنه، یعنی اشتباه رفتی.

دیگه اون دوره گذشته که فقط یه سایت بزنی، مقاله بنویسی، توی گوگل رتبه بگیری و ترافیک جمع کنی.

الان باید محتوایی تولید کنی که واقعاً به درد بخوره؛ تجربه‌س، نه فقط ابزار فروش. چیزی باشه که باعث بشه مردم بهت اعتماد کنن، تو رو یادشون بمونه و وقتی وقت تصمیم گرفتن شد، برگردن پیش تو.

محتوا دیگه فقط یه کانال نیست؛ رابط اصلی تو با جهانه.

پس کیفیت رو بالا ببر. برای کل مخاطب‌ها محتوا بساز، نه فقط کسایی که الان آماده خریدن.

هر جا که آدم‌ها یاد می‌گیرن، تحقیق می‌کنن و تصمیم می‌گیرن، حضور داشته باش. فقط گوگل نیست. دنیا پر از فرصت‌های دیگه‌ست.

و همیشه یادت باشه:

  • زودتر از بقیه وارد شو.

  • قبل از اینکه سوال شکل بگیره، جواب بده.

  • اون کسی باش که مخاطب رو از حس گیجی، تنهایی یا سردرگمی در میاره.

اینجوریه که توجه جلب می‌کنی، برند می‌سازی، و فراموش‌نشدنی می‌شی.

منبع : Set your content playbook on fire: Why the old SEO game is over

5/5 - (1 امتیاز)

نوشته های مرتبط

مقاله های دیگر