رنک برین گوگل GOOGLE RANKBRAIN + راهنمای کامل
بدون شک، الگوریتم رنک برین گوگل در سال 2024 همچنان از اهمیت بالایی برخوردار است. در واقع، میتوان با قاطعیت گفت که برای هر کسی که به دنبال سئو و افزایش دید آنلاین خود است، از هر زمان دیگری حیاتیتر شده است.
در این راهنمای جامع، به بررسی کامل الگوریتم رنک برین گوگل میپردازیم و تمام نکات لازم را برای درک و بهینهسازی آن برایتان شرح خواهیم داد.
بیایید شروع کنیم!
گوگل رنک برین چیست؟
رنک برین یک الگوریتم یادگیری ماشینی (هوش مصنوعی) است که به گوگل کمک میکند تا پرس و جوهای جستجو را درک کند و نتایج مرتبط تری را ارائه دهد. این الگوریتم با تجزیه و تحلیل چگونگی تعامل کاربران با نتایج جستجو، از آنها یاد میگیرد و نتایج جستجوی آینده را بهبود میبخشد. به عبارت ساده، رنک برین به گوگل کمک میکند تا بفهمد که شما واقعاً از جستجوهای خود چه میخواهید.
خب، چه چیزی رنک برین را متفاوت میکند؟
پیش از رنک برین، ۱۰۰٪ الگوریتم گوگل به صورت دستی کدگذاری میشد. بنابراین فرآیند به این شکل بود:
البته مهندسان همچنان روی الگوریتم کار میکنند، اما امروزه رنک برین نیز به صورت پنهانی کار خود را انجام میدهد.
به طور خلاصه، رنک برین به طور مستقل الگوریتم را تنظیم میکند.
رنک برین بر اساس کلمه کلیدی، اهمیت بکلینکها، تازگی محتوا، طول محتوا، اعتبار دامنه و غیره را افزایش یا کاهش میدهد.
سپس، رنک برین نحوه تعامل کاربران گوگل با نتایج جستجوی جدید را بررسی میکند. اگر کاربران الگوریتم جدید را بیشتر دوست داشته باشند، این الگوریتم باقی میماند. در غیر این صورت، رنک برین الگوریتم قدیمی را باز میگرداند.
این دیوانهکنندهترین بخش است:
گوگل از گروهی از مهندسان خود خواست تا بهترین صفحه را برای یک جستجوی خاص شناسایی کنند. آنها همچنین از رنک برین خواستند تا این کار را انجام دهد.
و جالب اینجاست که رنک برین با ۱۰٪ عملکرد بهتر، مهندسان باهوش گوگل را پشت سر گذاشت!
به طور خلاصه، رنک برین کار میکند و برای همیشه وجود خواهد داشت.
حالا که نمای کلی از آنچه رنک برین است را دیدهاید، بیایید عمیقتر به نحوه عملکرد آن بپردازیم.
فصل 2: RankBrain چگونه کار می کند؟
RankBrain دو وظیفه اصلی را بر عهده دارد:
-
درک پرس و جوهای جستجو (کلمات کلیدی)
- سنجش تعامل کاربران با نتایج (رضایت کاربر)
بیایید هر کدام را کامل توضیح دهیم..
RankBrain چگونه هر کلیدهواژهای که شما جستجو میکنید را درک میکند
چند سال پیش، گوگل با مشکلی مواجه بود:
۱۵ درصد از کلیدهواژههایی که مردم در گوگل تایپ میکردند، هرگز دیده نشده بودند.
شاید ۱۵ درصد به نظر زیاد نرسد. اما زمانی که روزانه میلیاردها جستجو را پردازش میکنید، این به معنای ۴۵۰ میلیون کلیدهواژه است که هر روز گوگل را سردرگم میکرد.
قبل از RankBrain، گوگل صفحات را اسکن میکرد تا ببیند آیا حاوی کلیدهواژه دقیق مورد نظر کاربر هستند یا خیر.
اما از آنجایی که این کلیدهواژهها کاملاً جدید بودند، گوگل هیچ سرنخی از آنچه جستجوگر واقعاً میخواست نداشت. بنابراین حدس میزد.
برای مثال، فرض کنید شما به دنبال «کنسول خاکستری توسعه یافته توسط سونی» گشتید. گوگل به دنبال صفحاتی میگشت که حاوی کلمات «خاکستری»، «کنسول»، «توسعه یافته» و «سونی» باشند.
امروزه، RankBrain واقعاً متوجه میشود که شما چه میپرسید. و مجموعه نتایج ۱۰۰% دقیقی را ارائه میدهد:
تغییر چه بود؟
پیش از این، گوگل سعی میکرد کلمات موجود در عبارت جستجوی شما را با کلمات موجود در یک صفحه مطابقت دهد.
امروز، RankBrain سعی میکند بفهمد که شما واقعاً چه منظوری دارید، درست مثل یک انسان.
چه طور؟ با تطبیق کلیدهواژههای هرگز دیده نشده با کلیدهواژههایی که گوگل قبلاً دیده است.
برای مثال، RankBrain گوگل ممکن است متوجه شده باشد که بسیاری از افراد به دنبال «کنسول خاکستری توسعه یافته توسط نینتندو» میگردند.
و آنها آموختهاند که افرادی که به دنبال «کنسول خاکستری توسعه یافته توسط نینتندو» میگردند، میخواهند مجموعه نتایجی درباره کنسولهای بازی ببینند.
بنابراین، هنگامی که شخصی به دنبال «کنسول خاکستری توسعه یافته توسط سونی» میگردد، RankBrain نتایج مشابهی را با کلیدهواژهای که قبلاً میشناسد («کنسول خاکستری توسعه یافته توسط نینتندو») به ارمغان میآводит.
بنابراین نتایجی را در مورد کنسولها نشان میدهد. در این مورد، پلیاستیشن.
مثال دیگری: مدتی پیش، گوگل یک پست وبلاگ در مورد چگونگی استفاده از یادگیری ماشین برای درک بهتر هدف جستجوگر منتشر کرد.
در آن پست آنها از فناوری به نام «Word2vec» صحبت میکنند که کلیدهواژهها را به مفاهیم تبدیل میکند.
برای مثال، گوگل میگوید که این فناوری «میفهمد که پاریس و فرانسه به همان روشی که برلین و آلمان (پایتخت و کشور) مرتبط هستند، به هم مرتبط نیستند، نه به همان روشی که مادرید و ایتالیا به هم مرتبط هستند.»
اگرچه این پست به طور خاص در مورد RankBrain صحبت نمیکرد، اما به احتمال زیاد RankBrain از فناوری مشابهی استفاده میکند.
به طور خلاصه: RankBrain گوگل فراتر از تطابق ساده کلیدهواژه عمل میکند. عبارت جستجوی شما را به مفاهیم تبدیل میکند و سعی میکند صفحاتی را پیدا کند که آن مفهوم را پوشش میدهند.
در فصل ۳ به شما نشان خواهم داد که چگونه این موضوع نحوه انجام تحقیق کلیدهواژه سئو را برای ما تغییر میدهد. اما ابتدا، بیایید جالبترین عنصری را که RankBrain انجام میدهد، بررسی کنیم…
چطور RankBrain رضایت کاربر را میسنجد؟
RankBrain میتواند برای درک کلمات کلیدی طولانی جدید تلاش کند و حتی به طور مستقل الگوریتم خودش را تنظیم کند.
اما سوال اصلی این است:
وقتی RankBrain مجموعهای از نتایج را نشان میدهد، چگونه متوجه میشود که آنها واقعا خوب هستند؟
خب، RankBrain با سیگنالهای تجربه کاربری (UX) نتایج را زیر نظر میگیرد.
به عبارت دیگر، RankBrain مجموعه ای از نتایج جستجو را به شما نشان می دهد که فکر می کند دوست خواهید داشت. اگر افراد زیادی یک صفحه خاص را در نتایج دوست داشته باشند، آن صفحه را در رتبه بندی بالاتر قرار می دهد.
اگر از آن متن متنفر بودید چه؟ آن صفحه را حذف میکنند و با یک صفحه متفاوت جایگزین میکنند. دفعه بعد که کسی برای آن کلمه کلیدی (یا اصطلاح مشابهی) جستجو کند، RankBrain عملکرد آن صفحه را زیر نظر خواهد گرفت.
RankBrain دقیقا به چه چیزی توجه میکند؟
RankBrain به شدت به نحوه تعامل شما با نتایج جستجو توجه میکند. به طور خاص، RankBrain به موارد زیر نگاه میکند:
- نرخ کلیک ارگانیک (CTR)
- مدت زمان ماندگاری در صفحه (Dwell Time)
- نرخ پرش (Bounce Rate)
- پوگوستیکینگ (Pogo-sticking)
اینها به عنوان سیگنالهای تجربه کاربری (UX) شناخته میشوند.
بیایید به یک مثال نگاه کنیم:
در حال بازی تنیس، دچار کشیدگی عضله کمر شدید. بنابراین در گوگل به دنبال “کشیدگی عضله کمر” جستجو می کنید.
مانند اکثر مردم، روی اولین نتیجه کلیک می کنید. متأسفانه، مقدمه متن پر از محتویات اضافی و بی ارزش است (“کمر شما گروه مهمی از عضلات است …”).
بنابراین دکمه بازگشت را فشار می دهید و نتیجه دوم را بررسی می کنید.
این مورد هم خیلی بهتر نیست. پر از توصیه های کلی مانند “استراحت کنید و کمپرس یخ روی کمر خود قرار دهید” است.
بنابراین دوباره دکمه بازگشت مرورگر خود را فشار می دهید و به نتیجه شماره 3 فرصت میدهید.
Bingo! این نتیجه دقیقا همان چیزی است که به دنبالش هستید.
بنابراین به جای زدن دکمه «بازگشت»، 5 دقیقه را صرف خواندن تمرین فیزیوتراپی صفحه میکنید. و از آنجایی که به آنچه می خواستید رسیدید، به نتایج جستجو برنگشتید.
این رفت و برگشت «پوگوستیکینگ» نامیده می شود. و چیزی است که RankBrain به شدت به آن توجه می کند.
اگر گوگل متوجه شود که مردم به سرعت یک صفحه را ترک می کنند تا روی یک نتیجه جستجوی دیگر کلیک کنند، این پیامی قوی به گوگل ارسال می کند: “آن صفحه افتضاح است!”.
و اگر گوگل متوجه شود که افراد زیادی روی یک نتیجه خاص پوگوستیکینگ را متوقف می کنند، آن صفحه را تقویت می کنند تا پیدا کردن آن آسان تر شود.
در فصل های 4 و 5 در مورد بهینه سازی برای سیگنال های UX مطالب بیشتری خواهم داشت. اما فعلا، وقت آن است که به شما نشان دهم چگونه RankBrain نحوه عملکرد تحقیق کلمات کلیدی را تغییر می دهد.
فصل 3: تحقیق کلمه کلیدی در دنیای RankBrain
همانطور که مشاهده کردید، گوگل اکنون میتواند هدف جستجو (Search Intent) را در پشت یک کلمه کلیدی (Keyword) درک کند.
بنابراین، آیا این به معنای مرگ تحقیق کلمه کلیدی (Keyword Research) سنتی است؟
خیر!
با این حال، ممکن است لازم باشد فرآیند تحقیق کلمه کلیدی خود را به گونهای تنظیم کنید که بیشتر با الگوریتم رنکبرین (RankBrain) سازگار باشد.
در اینجا نحوه انجام آن آمده است:
کلمات کلیدی طولانی: منسوخ شده؟
(بله، درست شنیدید!)
در گذشته، ایجاد صدها صفحه مختلف و بهینهسازی هر کدام برای یک کلمه کلیدی خاص منطقی بود.
به عنوان مثال، شما یک صفحه برای “بهترین ابزار تحقیق کلمات کلیدی” و دیگری برای “بهترین ابزار برای تحقیق کلمات کلیدی” ایجاد میکردید.
موتور جستجوی قدیمی گوگل هر کدام از این صفحات را برای کلمات کلیدی طولانی مربوطه رتبهبندی میکرد.
امروزه، الگوریتم RankBrain گوگل میداند که این اصطلاحات عملاً یکسان هستند. به همین دلیل، نتایج جستجوی تقریباً مشابهی را نشان میدهد.
با این اوصاف، بهینهسازی برای کلمات کلیدی طولانی دیگر منطقی نیست.
به جای آن چه کاری باید انجام داد؟ به خواندن ادامه دهید…
سئو نویسی با تمرکز بر کلمات کلیدی متوسط
به جای صرف زمان و تلاش برای کلمات کلیدی طولانی، پیشنهاد میکنم محتوای خود را حول محور کلمات کلیدی متوسط بهینه کنید.
کلمات کلیدی متوسط در میانهی طیف جستجو قرار دارند. آنها حجم جستجوی بیشتری نسبت به کلمات کلیدی طولانی معمولی دارند، اما در عین حال رقابت شدیدی برای آنها وجود ندارد.
به عنوان مثال، مجموعه ای از کلمات کلیدی را در نظر بگیرید که حول موضوع “رژیم غذایی پالئو” هستند. اصطلاحات وسط این لیست، کلمات کلیدی متوسط هستند.
هنگامی که صفحه خود را برای یک کلمه کلیدی متوسط بهینه میکنید (و آن صفحه را به بهترین شکل ممکن ارائه میدهید)، الگوریتم RankBrain به طور خودکار شما را برای آن اصطلاح و هزاران کلمه کلیدی مشابه رتبهبندی میکند.
به طور خلاصه، من توصیه میکنم صفحه خود را برای یک کلمه کلیدی بهینه کنید.
(فقط مطمئن شوید که این یک کلمه کلیدی متوسط است)
سپس، اجازه دهید الگوریتم RankBrain صفحه واحد شما را برای تعداد زیادی از کلمات کلیدی مرتبط رتبهبندی کند.
مثالی از این فرآیند در عمل
فرض کنید شما یک وبلاگ در مورد تناسب اندام دارید و میخواهید یک پست در مورد “بهترین تمرینات برای عضلات شکم” بنویسید.
در اینجا چند کلمه کلیدی طولانی مرتبط با این موضوع وجود دارد:
- بهترین تمرینات عضلات شکم برای مبتدیان
- بهترین تمرینات عضلات شکم برای زنان
- بهترین تمرینات عضلات شکم برای مردان
- بهترین تمرینات عضلات شکم برای کاهش وزن
- بهترین تمرینات عضلات شکم برای عضله سازی
این کلمات کلیدی طولانی حجم جستجوی پایینی دارند و بسیار رقابتی هستند. به جای تمرکز بر این کلمات کلیدی، میتوانید محتوای خود را برای یک کلمه کلیدی متوسط مانند “بهترین تمرینات عضلات شکم” بهینه کنید.
عنوانهای خود را با احساسات غنی کنید
هیچ شکی در این نیست: عناوین احساسی کلیکهای بیشتری دریافت میکنند.
این چیزی است که کپیرایترها سالهاست میدانند. و در سالهای اخیر، این ایده با دادهها تأیید شده است. در واقع، CoSchedule همبستگی واضحی بین عناوین بسیار احساسی و اشتراکگذاریهای اجتماعی پیدا کرد.
ارزش احساسی
به عنوان مثال، در اینجا یک تگ عنوان بهینهسازیشده برای سئو معمولی آمده است:
نکات افزایش بهرهوری: چگونه کار بیشتری انجام دهیم
بد نیست. اما فاقد آن “قدرت”ی است که مردم را به کلیک کردن ترغیب میکند.
در اینجا آمده است که چگونه میتوانید این تگ عنوان را به یک نیروگاه احساسی تبدیل کنید (در حالی که آن را سئو friendly نگه دارید):
لیست کارهای خود را با این 17 نکته افزایش بهرهوری له کنید
نکات:
- از کلمات قدرتمند و احساسی مانند “له کردن” و “قدرت” استفاده کنید.
- از لحنی قاطع و مطمئن استفاده کنید.
- اعداد و ارقام را برای افزایش جذابیت اضافه کنید.
- فراخوانی برای اقدام (CTA) را برای تشویق خوانندگان به کلیک کردن اضافه کنید.
نکته: همیشه منطقی نیست که عناوین بسیار احساسی ایجاد کنید. اما هر وقت میتوانید، باید این کار را انجام دهید.
افزودن براکت و پرانتز به انتهای عناوین شما
این یکی از بهترین ترفندهای افزایش نرخ کلیک (CTR) است که تا به حال به آن برخورد کردهام.
برای اولین بار این نکته را از مطالعهای که هاباسپات و اوتبرین چند سال پیش انجام داده بودند، کشف کردم.
در آن مطالعه، 3.3 میلیون تیتر را تجزیه و تحلیل کردند و متوجه شدند که عناوین دارای براکت 33 درصد بهتر از عناوین بدون براکت عمل میکنند:
عناوین با براکت:
- 5 روش ساده برای افزایش نرخ کلیک (CTR) عناوین شما [اینفوگرافیک]
- رازهای نوشتن عناوین جذاب که کلیکها را افزایش میدهد (مطالعه موردی)
در واقع، این تاکتیک کوچک آنقدر خوب عمل میکند که من تمایل دارم در بیشتر عناوینم از پرانتز استفاده کنم:
عناوین با پرانتز:
- 10 نکته قابل اثبات برای نوشتن عناوین سئو (2024)
- راهنمای جامع نوشتن عناوین جذاب (گام به گام)
ایده را متوجه شدید؟
در اینجا چند نمونه از براکتها و پرانتزهایی که میتوانید استفاده کنید آورده شده است:
- (2024)
- [اینفوگرافیک]
- (داده جدید)
- [گزارش]
- (مطالعه موردی)
- (نکات اثبات شده)
استفاده از اعداد در عناوین و محتوای متنی (نه فقط در پست های لیستی)
داده ها از منابع مختلف (شامل BuzzSumo) به طور واضح نشان می دهد که استفاده از اعداد در عناوین، نرخ کلیک (CTR) را افزایش می دهد.
نکته جالب اینجاست که شما می توانید از اعداد در عناوین خود استفاده کنید، حتی اگر محتوای شما یک پست لیستی نباشد.
به عنوان مثال، سال گذشته من این مطالعه موردی را منتشر کردم:
عنوان با اعداد:
تحقیق کلمه کلیدی: چگونه 1000 بازدید کننده در هفته را برای وب سایت خود جذب کنید
همانطور که مشاهده می کنید، من نه تنها یک، بلکه دو عدد را در عنوان قرار داده ام.
سئو نویسی: بهینه سازی تگ توضیحات برای افزایش نرخ کلیک (CTR)
اگرچه تگ های توضیحات دیگر به طور مستقیم در سئو نقش ندارند، اما من دریافته ام که یک تگ توضیحات بهینه شده می تواند نرخ کلیک (CTR) شما را به طور قابل توجهی افزایش دهد.
در اینجا نحوه ایجاد تگ توضیحات که نتیجه می دهد، آورده شده است:
1. آن را احساسی کنید.
همانطور که در مورد تگ عنوان صدق می کند، شما می خواهید تگ توضیحات خود تا حدی احساسات را منتقل کند.
مثال:
2. چرا باید کسی روی نتیجه شما کلیک کند؟
آیا محتوای شما جامع است؟ مبتنی بر تحقیق؟ خنده دار؟ آن را در توضیحات خود بفروشید:
3. کلمات و عباراتی را که تبلیغات پولی (AdWords) استفاده می کنند کپی کنید.
به عنوان مثال، هنگامی که “آبگوشت استخوان” را جستجو می کنم، این عبارت را در دو تبلیغ مشاهده می کنم:
بنابراین شما می خواهید عبارت “تغذیه با علف” را در توضیحات متا خود بگنجانید.
4. کلمه کلیدی هدف خود را درج کنید.
گوگل آن را پررنگ می کند، که می تواند به برجسته شدن نتیجه شما کمک کند:
این تمام چیزی است که در آن وجود دارد.
بهینهسازی محتوا برای نرخ پرش و زمان ماندگاری
خب، شما از ترفندهای من برای افزایش نرخ کلیک (CTR) استفاده کردید و حالا تعداد کلیکها روی نتیجه شما بیشتر از همیشه است. حالا باید چه کار کنید؟
شما باید به گوگل نشان دهید که نتیجه شما کاربران را راضی میکند. بهترین راه برای انجام این کار چیست؟
بهبود زمان ماندگاری (Dwell Time).
در ادامه به توضیح این موضوع میپردازیم:
گوگل واقعاً از زمان ماندگاری (Dwell Time) استفاده میکند؟
بله! زمان ماندگاری، مدت زمانی است که یک کاربر جستجوی گوگل پس از کلیک بر روی نتیجه شما در سایت شما سپری میکند.
بدیهی است که هر چه کسی بیشتر در صفحه شما بماند، بهتر است. این به گوگل میگوید: “وای، مردم عاشق این نتیجه هستند! بیایید آن را چند پله بالاتر ببریم.”
و اگر کسی بعد از 2 ثانیه از سایت شما خارج شود، به گوگل میگوید: “این نتیجه افتضاح است! بیایید آن را چند پله پایینتر بیاوریم.”
بنابراین منطقی است که RankBrain زمان ماندگاری را اندازهگیری کند و نتایج را بر اساس این سیگنال جابجا کند.
در واقع، یک کارمند گوگل به تازگی گفته است که گوگل قبلاً 100٪ به سیگنالهای خارج از صفحه (به خصوص بکلینکها) متکی بود. با وجود اینکه گوگل هنوز از بکلینکها استفاده میکند، این کارمند اشاره کرد که:
- گوگل اکنون از یادگیری ماشین برای رتبهبندی نتایج جستجو استفاده میکند.
- زمان ماندگاری یکی از سیگنالهایی است که RankBrain برای تعیین رتبهبندی نتایج استفاده میکند.
و دادهها این موضوع را تأیید میکنند. هنگامی که مجموعه عظیمی از نتایج جستجوی گوگل را تجزیه و تحلیل کردیم، همبستگی بین رتبهبندی بالا و نرخ پرش پایین را یافتیم:
رتبهبندی بالا و نرخ پرش
همانطور که مشاهده میکنید، صفحات با رتبهبندی بالاتر به طور کلی نرخ پرش پایینتری دارند. این نشان میدهد که زمان ماندگاری عاملی در رتبهبندی گوگل است.
چگونه نرخ پرش را کاهش دهیم و زمان ماندگاری را در سایت افزایش دهیم؟
حالا وقتشه چندتا استراتژی ساده رو با شما به اشتراک بذارم که بتونید زمان ماندگاری کاربران در سایتتون رو بالا ببرید.
۱. محتوای اصلی رو بالاتر از خط تا بخوابونید
وقتی کسی از طریق گوگل روی سایت شما کلیک میکنه، میخواد سوالش همین الان جواب داده بشه.
به عبارت دیگه، اونها نمیخوان برای خوندن محتوای شما پایین صفحه رو اسکرول کنن.
به همین دلیله که من به شدت توصیه میکنم هر چیزی که محتوای شما رو پایین تر از خط تا (اولین چیزی که کاربر بدون اسکرول کردن میبینه) هل میده رو حذف کنید، مثلا:
به جاش، شما میخواین اولین جمله از محتوای خودتون رو جلوی چشم کاربر قرار بدین:
به این ترتیب، شما میتونید خواننده رو همون اول جذب کنید.
۲. از مقدمه های کوتاه (حداکثر ۵ تا ۱۰ جمله) استفاده کنید
باور کنید یا نه، اما من زمان بیشتری رو صرف مقدمه هام میکنم تا تیترها.
دلیلش اینه که ۹۰٪ از خوانندگان شما تو مقدمه تصمیم میگیرن که بمونن یا برن.
و بعد از تست های زیاد، متوجه شدم که مقدمه های کوتاه بهتر کار میکنن.
چرا؟
وقتی کسی تو گوگل چیزی رو سرچ میکنه، اونها قبلا در مورد اون موضوع اطلاعات دارن. پس نیازی به یه مقدمه طولانی نیست.
به جاش، از مقدمه خودتون برای معرفی محتوایی که قراره بخونن استفاده کنید، مثلا:
وقتی کسی عبارت “سئوی کلاه سفید” رو سرچ میکنه و اون مقدمه رو میخونه، فکر میکنه: “عالیه! جای درستی اومدم.”
۳. محتوای طولانی و عمیق منتشر کنید
این رو بارها و بارها تست کردم و میتونم با اطمینان بهتون بگم که:
محتوای طولانی = زمان ماندگاری بهتر
واضحه که خوندن یه راهنمای ۲۰۰۰ کلمه ای زمان بیشتری میبره تا یه پست وبلاگی ۴۰۰ کلمه ای. اما این فقط بخشیه از ماجراست.
دلیل دیگه ای که محتوای طولانی زمان ماندگاری رو بهبود میبخشه اینه که محتوای طولانی میتونه به طور کامل به سوال کاربر پاسخ بده.
برای مثال، فرض کنید شما به دنبال “نحوه دویدن ماراتن” میگردین.
محتوای طولانی منتشر کنید
و اولین نتیجه ای که روش کلیک میکنید یه پست ۳۰۰ کلمه ایه. این پست تا حدودی به سوال شما پاسخ میده… اما باعث میشه که شما دنبال چیز بیشتری باشین.
پس روی دکمه برگشت کلیک میکنید تا چیز بهتر پیدا کنید (شاید به خاطر بیارید که گوگل این کار رو “پوگوستیکینگ” یا چوب زدن روی اسب چوبی اسم گذاری کرده).
و این بار به هدف میخورین.
شما یه راهنمای جامع پیدا میکنید که همه چیزهایی که در مورد دویدن ماراتن لازمه بدونید رو پوشش میده.
بنابراین یه فنجون قهوه برمیدارین و راهنما رو از اول تا آخر میخونید. حتی بعضی از بخش ها رو دوباره میخونید. همه این خوندن ها زمان ماندگاری رو به طور قابل توجهی بالا میبره.
محتوای طولانی انقدر خوب کار میکنه که من تمایل دارم فقط محتواهایی رو منتشر کنم که حداقل ۲۰۰۰ کلمه باشن.
۴. محتوای خود را به بخش های کوچک تقسیم کنید
بیایید باهاش روبرو بشیم:
خوندن ۲۰۰۰ کلمه سخته.
و حتی سخت تر میشه اگه این ۲۰۰۰ کلمه به صورت یه دیوار عظیم از متن ارائه بشه.
خوشبختانه یه راه حل ساده برای این مشکل وجود داره: زیرعنوان ها.
زیرعنوان ها محتوای شما رو به بخش های قابل هضم و کوچک تقسیم میکنن. این کار باعث بهبود خوانایی و در نتیجه زمان ماندگاری میشه.
من به همین دلیل تو وبسایت Backlinko از زیرعنوان های زیادی استفاده میکنم:
به طور خاص، من سعی میکنم برای هر ۲۰۰ کلمه محتوا، یه زیرعنوان اضافه کنم.
نکات طلایی: زیرتیترهای جذاب بنویسید!
از زیرتیترهای خسته کننده مثل “تمرینات ضربه پشت دست” یا “آبرسانی را حفظ کنید” خودداری کنید. به جای آن، زیرتیترهای خود را با احساسات پر کنید. به عنوان مثال:
• 3 تمرین ساده ضربه پشت دست که حرفه ای ها از آنها استفاده می کنند
• تحقیقات جدید درباره آبرسانی چه می گویند؟
با استفاده از این تکنیک ها می توانید زیرتیترهای جذاب تر و گیراتر بنویسید که توجه خوانندگان را جلب کرده و آنها را به خواندن ادامه مطلب ترغیب کند.
افزایش آگاهی از برند. بهبود نرخ کلیک (CTR)
قبلا بهتون نشون دادم که چطور اعداد، احساسات و کلمات قدرتی میتونن نرخ کلیک ارگانیک شما رو بالا ببرن.
اما یه عامل بسیار مهم دیگه هم هست که تا الان بهش اشاره نکردم: آگاهی از برند.
نیازی به گفتن نیست، اگه کسی برند شما رو بشناسه، به احتمال بیشتری روی سایت شما در نتایج جستجو کلیک میکنه. در واقع، اطلاعات ورداستریم نشون میده که آگاهی از برند میتونه نرخ کلیک رو تا ۳۴۲ درصد افزایش بده!
برای مثال، به نتایج جستجوی زیر نگاهی بندازین:
کدوم دوتا از این سایتها رو به احتمال بیشتری کلیک میکنین؟ قطعا NYTimes.com و Simply Recipes!
به عبارت دیگه، شما میخواین مردم برندتون رو بشناسن، حتی قبل از اینکه توی گوگل سرچ کنن.
چطور میتونین آگاهی از برندتون رو بالا ببرین؟
۱. اول، تبلیغات فیسبوک رو امتحان کنین.
حتی اگه مردم کلیک نکنن و تبدیل به مشتری نشن، تبلیغات فیسبوک میتونه برند شما رو جلوی چشمای خیلیا بذاره.
تبلیغات فیسبوک و وقتی این چشمها دارن نتایج جستجو رو بررسی میکنن، به احتمال خیلی بیشتری روی نتیجه شما کلیک میکنن.
۲. همچنین، یه خبرنامه ایمیلی فوق العاده باارزش بسازین.
هیچ چیز به اندازه فرستادن محتوای باارزش به صندوق ورودی مردم، آگاهی از برند رو بالا نمیبره.
در واقع، میزان باز شدن ایمیلهای من خیلی بالاتر از میانگین ایرانه چون من فقط چیزای خوب میفرستم:
نیازی به گفتن نیست، مشترکین من یاد گرفتن که مطالب من بهترین تو این حوزه هستن. پس وقتی Backlinko تو صفحه اول گوگل ظاهر میشه، به احتمال خیلی بیشتری روی نتیجه من کلیک میکنن.
۳. در نهایت، یه “حمله محتوایی” انجام بدین.
یه “حمله محتوایی” جاییه که شما تو یه دوره زمانی کوتاه، یه عالمه محتوا منتشر میکنین. و بهم اعتماد کنین: این روش خیلی قدرتمندتره تا اینکه کل سال رو چکه چکه محتوا منتشر کنین.
در واقع، من وقتی برای اولین بار Backlinko رو راه انداختم از یه حمله محتوایی استفاده کردم.
من پستهای مهمان منتشر کردم:
پست مهمان منتشر کنین به پادکستها رفتم:
به پادکستها برین حتی یه راهنمای مشترک با نیل پاتل نوشتم:
راهنماهای پیشرفته (همه اینا تو یه بازه زمانی چند ماهه انجام شد)
و این کار به Backlinko کمک کرد تا تو مدت زمان کمی از “این چیه؟” به “چه سایت فوق العادهای!” تبدیل بشه.
تبدیل “صفرها” به “قهرمانان”
صفحهای در سایتتان دارید که عملکردی مطابق انتظارتان نداشته است؟
خبر خوب این است که با بهینهسازی مجدد آن صفحه برای الگوریتم RankBrain، میتوانید رتبهاش را در نتایج جستجو به طور قابل توجهی ارتقا دهید.
برای مثال، شان از Proven.com راهنمایی جامع در سایتش داشت که عملکردش قابل قبول بود، اما به رتبهای که میخواست نمیرسید.
شان با بررسی دادهها متوجه شد که نرخ کلیک (CTR) صفحهٔ او پایین است. او عنوان صفحه را با اضافه کردن یک عدد، یک کلمه قدرتمند و پرانتز جذابتر کرد:
تنها با این تغییر ساده، ترافیک ارگانیک صفحهٔ شان به طور چشمگیری (حدود 128%) افزایش یافت:
بله، بخشی از این افزایش ترافیک به دلیل افزایش نرخ کلیک و تمایل بیشتر کاربران به کلیک روی نتیجهٔ شان بود.
اما بخش قابل توجهی از این موفقیت به الگوریتم RankBrain مربوط میشد. RankBrain افزایش CTR را به عنوان سیگنالی مثبت تلقی کرد و رتبهٔ صفحهٔ شان را در نتایج جستجو ارتقا داد:
استفاده از کلمات کلیدی LSI برای پر کردن “شکاف های محتوا”
کلمات کلیدی LSI کلماتی و عباراتی هستند که به موضوع اصلی محتوای شما مرتبط هستند.
چرا کلمات کلیدی LSI مهم هستند؟
به خوبی، آنها به RankBrain زمینه ای را که برای درک کامل صفحه شما نیاز دارد، ارائه می دهند.
برای مثال: فرض کنید شما در حال نوشتن راهنمایی در مورد ایجاد لینک هستید.
کلمات کلیدی LSI مواردی مانند:
- بک لینک ها
- اقتدار دامنه
- تماس با ایمیل
- متن لنگر
و هنگامی که RankBrain می بیند محتوای شما شامل این اصطلاحات است، آنها مطمئن هستند که صفحه شما در مورد ایجاد لینک است …
… که به این معنی است که احتمال رتبه بندی شما برای کلمات کلیدی مرتبط با آن موضوع بیشتر است.
می توانید با استفاده از ابزار Watson Natural Language Understanding کلمات کلیدی LSI را کشف کنید.
این ابزار محتوایی را که به آن می دهید برای مفاهیم، موجودیت ها و دسته بندی ها تجزیه و تحلیل می کند.
برای مثال: هنگامی که پیش نویس اولیه این راهنما را چسباندم، مفاهیمی را که به RankBrain مرتبط بودند، نشان داد.
قسمت جالب این است که من بسیاری از این اصطلاحات را در راهنما ذکر نکردم. مانند RankBrain، Watson می داند محتوای من در مورد چیست. بسیار جالب است.
و هنگامی که این کلمات کلیدی LSI را در پست خود بپاشید، به RankBrain تأیید می کنید که محتوای شما جامع است.
نتیجهگیری
فهمیدم که نوشتن این راهنما کار سختی بود. امیدوارم از آن لذت برده باشید.
حالا میخواهم نظرتان را بدانم.
کدام یک از این نکات را اول از همه عملی میکنید؟
میخواهید روی نرخ کلیک (CTR) تمرکز کنید؟ از کلمات کلیدی LSI استفاده کنید؟ یا زمان صرف شده در صفحه (Dwell Time) محتوایتان را بهبود ببخشید؟
لطفاً با گذاشتن نظر در زیر به من اطلاع دهید.